با اعضای تیم سلام سینما در شتابدهنده ستاک دانشگاه صنعتی شریف
مجوز گرفتن سخت ترين کار در فضاي استارتآپ است
از روزي دو هزار بازديدکننده در يک سايت خبري، تحليلي، سينمايي شروع کردند و حالا پس از دو سال به جايي رسيدهاند که بيش از بيست هزار بازديدکننده در روز دارند. همين مساله بود که «سلام سينما» را برايشان به يک دغدغه جدي تبديل کرد تا تيمي کوچک جمع کنند و با حضور در شتابدهنده ستاک، استارتآپي را با محوريت سينما راه بيندازند و همه هم و غمشان را روي اين مساله بگذارند که سينما آنها را بشناسد و جدي بگيرد. گفتوگو با هادي راسخ، راضيه جعفري، محمد نفطچي لنگرودي و مهدي سليماني، اعضاي اصلي تيم استارتآپي سلام سينما پيش روي شماست.
چطور شد که ايده سلام سينما شکل گرفت؟
لنگرودي: حدود دو سال پيش بود که اين ايده به ذهنم رسيد. اين را هم بگويم که من با يکي ديگر از بچههاي تيم نسبت فاميلي دارم. يک روز با هم نشسته بوديم و من دنبال فيلمي از يکي از کارگردانهاي قديمي بودم ولي در اينترنت چيزي پيدا نميکردم. در آن زمان حدود سه، چهار سال بود که در زمينه تجارت الکترونيک فعاليت ميکردم اما هنوز بازارش تا اين اندازه داغ نشده بود. بنابراين به دوستم پيشنهاد دادم يک سايت براي دانلود قانوني فيلم در فضاي وب راهاندازي کنيم. اگر يادتان باشد، آن موقع اوج دانلود غيرقانوني فيلم بود، ولي ما ميخواستيم کارمان قانوني باشد بنابراين دنبال مجوزها رفتيم. ولي وقتي وارد پروسه اخذ مجوز از وزارت ارشاد شديم، ديديم که اصلا به ما مجوز نميدهند و دانلود قانوني هم غيرقانوني است!
چرا؟
لنگرودي: دليل اينکه چرا نميگذاشتند ما چنين سايتي بزنيم مفصل است. پنج، شش سال بود که داشتند روي اين طرح در کشور کار ميکردند و نميخواستند کسي واردش بشود. نه من و نه دوستم هم سابقه سينمايي نداشتيم و در اين رشته فعاليت نکرده بوديم. بالاخره ديديم امکانش نيست که بتوانيم مجوز بگيريم. بنابراين تصميم گرفتيم يک سايت سينمايي بزنيم و وارد اين فضا بشويم که در نتيجه سايت «سلام سينما» متولد شد. از ابتدا قرار شد سلام سينما يک سايت خبري، تحليلي باشد که در کنارش فيلم هم معرفي بکنيم.
سايت چه زماني بالا آمد؟
لنگرودي: دو سال قبل؛ همزمان با جشنواره فيلم فجر که همين مساله هم باعث شد در همان بدو کار بازخورد خوبي بگيريم و مخاطبان زيادي داشته باشيم. فکر ميکنم در آن زمان روزانه 8 هزار بازديدکننده داشتيم که در واقع تقارن کار با زمان جشنواره باعث اين استقبال شده بود. اما به هر حال سلام سينما با اين شکل و شمايل، هدف اصلي ما نبود بلکه هدف اصليمان اين بود که آن سيستم وياودي را ايجاد کنيم. به مرور که جلو رفتيم و با نيازمنديهاي سينماي ايران آشنا شديم و متوجه کمبودها شديم، تصميم گرفتيم يک شبکه اجتماعي با موضوع سينما ايجاد کنيم که الان در حال طراحي همين شبکه اجتماعي هستيم.
چرا سينما براي شما اينقدر دغدغهاي جدي بود؟ شايد من نوعي اگر بخواهم سايتي بزنم و ببينم که نميتوانم برايش مجوز بگيرم، بيخيال ايدهام بشوم، بهخصوص اگر خيلي هم درگيري جدي با آن حوزه خاص نداشته باشم. چه عاملي باعث شد ايدهتان را جدي بگيريد و براي طراحي سيستمي که مد نظرتان بود و اخذ مجوزهاي لازم دست به کار شويد و سايت طراحي کنيد و...
لنگرودي: من از سينما دور نبودم. سينما جزو علاقهمنديهايم بود.
قطعا. مثل هر کس ديگري که ممکن است به کتاب، فيلم، ماشين و... علاقه داشته باشد ولي شايد کمتر پيش بيايد که کسي براي علاقهمنديهايش اينقدر وقت و انرژي بگذارد.
لنگرودي: بله، سينما جزو علاقهمنديهاي اصلي من بود و وقتي واردش شديم، ديديم که اين حوزه خيلي فراگير است. البته منظورم خود سينماست. سينما رفتن مردم را نميگويم. منظورم از سينما به طور کلي مسائلي مانند نمايش فيلم، وضعيت سلبريتيها و... است که اتفاقا خيلي هم براي مردم جذابيت دارد. بنابراين ديديم که سينما خيلي گسترده و بزرگ است و به مرور احساس کرديم کار در اين حوزه، اگر بگيرد و موفق بشود، به بيزينس بزرگي تبديل خواهد شد. در کنار اين جذابيت، يکي ديگر از عواملي که باعث شد در اين حوزه بمانيم و جلو برويم اين بود که صنعت سينما در ايران از لحاظ تکنولوژي خيلي ضعيف است. بنابراين ما احساس ميکرديم ميتوانيم در اين فضا موفق باشيم چون خود اهالي سينما در تکنولوژي خيلي ضعيف و خيلي سنتي هستند. اين بود که پافشاري کرديم در اين صنعت بمانيم و هر روز هم جلوتر برويم.
تجربه طراحي اين سايت چقدر به شما کمک کرد که ايده مربوط به شبکه اجتماعي شکل بگيرد؟ کجاي کار سخت بود؟ کجا نقطهضعف داشتيد يا به بنبستي ميرسيديد که نميتوانستيد حلش کنيد؟
لنگرودي: سايت سلام سينما که راه افتاد، اتفاقي افتاد که ما را به سمت اين مسير هدايت کرد. ما قبل از اينکه به طور جدي بخواهيم اين شبکه اجتماعي را راه بيندازيم، فضاي نقد را در سايت داشتيم. البته نقدها را از بقيه سايتها برميداشتيم و روي سايت خودمان کار ميکرديم. اما کمکم بعضيها به ما ايميل ميزدند و نقدهايشان را ميفرستادند که در سايت بگذاريم. بنابراين تصميم گرفتيم براي کاربرانمان پروفايل درست کنيم و همچنين براي منتقدان. کمکم منتقداني که در روزنامهها مطلب مينوشتند، وارد سايت ميشدند و ثبتنام ميکردند و نقدهايشان را ميفرستادند تا در سايت منتشر بشود. در صفحه اينستاگرامي که داشتيم و ساير سايتها و صفحات سينمايي، خودمان را معرفي ميکرديم. به مرور با بچههايي که با سينماييها ارتباط داشتند هم تماسهايي گرفتيم و نيازمنديهاي سينما را پيدا کرديم و متوجه شديم يکي از نيازمنديهاي اساسي سينما اين است که بچههايي که در زمينه سينما فعاليت ميکنند بايد بتوانند با هم ارتباط داشته باشند بهخصوص منظورم نسل جوان فعال در اين حوزه است. اين بچهها جايي را ندارند که مثلا فيلم کوتاهشان را نمايش بدهند، مشکل انتخاب فيلمنامهنويس يا بازيگر دارند، نميتوانند براي فيلمشان فيلمبردار پيدا کنند و... بنابراين اگر فضايي وجود داشته باشد که اين افراد را به هم مرتبط کند، کارشان ميگيرد و ميتوانند موفق باشند.
در اين زمان ايده وياودي ديگر فراموش شده بود؟
لنگرودي: نه، اين ايده همچنان سر جايش بود و آن را هم داخل همين شبکه اجتماعي لحاظ کرديم. البته الزاما قرار نيست که خودمان وياودي طراحي کنيم. جاهايي که در کشور ما هستند که در اين زمينه کار ميکنند و در سايت ما امکان فعاليت دارند. در سايت ما حتي سينماها هم امکان فعاليت دارند تا صندليهايشان را پر کنند. بنابراين ما نيازمنديهاي سينما را طي اين دو سالي که فعاليت داشتهايم، پيدا کرده و به اين نتيجه رسيدهايم که ميشود با يک ايجاد شبکه اجتماعي خيلي از اين نيازها را برطرف کرد.
اشاره کرديد که همزمان با جشنواره فجر کارتان را شروع کرديد. زمانسنجيتان کاملا مناسب بوده و باعث شده است که بازخورد خوبي از سايت بگيريد و از همان ابتداي کار مخاطب بسياري داشته باشيد. اما بعد از جشنواره چکار کرديد که اين مخاطبها را براي سايت حفظ کنيد؟
لنگرودي: مهم است که شما در رتبهبندي گوگل بالا بياييد. اين قضيه بسيار اهميت دارد و سايت ما هم در اين زمينه خيلي موفق بود به طوري که صفحه معرفي فيلمهاي سايت که عکس فيلم و آنونسها را در آن قرار ميداديم، در گوگل در رنک يک يا دو قرار داشت. به همين خاطر ما هميشه تعدادي ورودي از سمت گوگل به سمت سايت داشتيم که همين مساله هم سايت را زنده نگه ميداشت. البته بعد از جشنواره فجر، برخلاف آنچه خودمان تصور ميکرديم، کمي افت کرديم و خودمان هم کمي شل شديم ولي به مرور به اين نتيجه رسيديم که تيممان را کاملتر و بزرگتر کنيم. اول من و آقاي راسخ بوديم و يواش يواش خانم جعفري و آقاي سليماني هم اضافه شدند.
در اين زمان هدفتان چه بود؟
لنگرودي: هدفمان اين بود که خودمان را به اهالي سينما معرفي کنيم. در مراسم سينمايي شرکت ميکرديم، اسم سايتمان را ميگفتيم و با اهالي سينما حرف ميزديم تا به مرور سايت سلام سينما مطرح شود. کار به جايي رسيد که ما در طول ايام برگزاري آخرين جشنواره فيلم فجر در سال 94، حدودا روزي 50 هزار بازديدکننده داشتيم و رنکمان براي اولين بار به زير هزار رسيد. در اين زمان ما دومين سايت سينمايي در ايران بوديم که رنک زير هزار داشت در حالي که بيش از 30، 40 سايت سينمايي اکنون مشغول به فعاليت هستند. اما الان دومين سايت پربازديد سينماي ايران، ما هستيم.
کي از اين سايت پول درآورديد؟
لنگرودي: اگر منظورتان درآمدزايي است که بايد بگويم اصلا پول درنياورديم چون هيچوقت در اين دو سال به درآمدزايي از طريق سايت به صورت جدي فکر نکرديم.
چرا؟
لنگرودي: ببينيد، اگر آقاي سليماني که مسئول روابطعمومي سايت ما هستند توانشان را ميگذاشتند که بروند از اين طرف و آن طرف براي سايت تبليغات بگيرند، ما به آن چيزهايي که ميخواستيم در خود سينما به آنها برسيم، نميرسيديم. هدف ما اين بود که مثلا مديرعامل خانه سينما يا شهرام مکري که جزو کارگردانهاي مطرح است، ما را بشناسند. همه تلاش ما در اين دو سال اين بود که سينما ما را بشناسد نه اينکه ما از سايت پول دربياوريم. واقعيت اين است که پولي که از تبليغات در سايتي با رنک هزار ميشود درآورد، خيلي بالا نيست. نهايتا ما ميتوانيم ماهي 3، 4 ميليون تومان پول دربياوريم که خب چنين مبلغي اصلا جذابيتي براي ما نداشت. شايد الان ماهي 500 هزار تومان از سايت دربيايد که آن هم مربوط به تبليغات شرکتهايي است که خودشان با تماس ميگيرند.
راسخ: البته بد نيست هم اين را بگوييم که در اين مدت قرارداذي هم بستيم که ارزشش 30 ميليون تومان بود. در واقع يکسري درآمدهاي اين شکلي داشتيم.
تقريبا با هر کسي که در حوزه استارتآپ فعاليت دارد صحبت ميکنيم، حداقل تجربه يک يا دو شکست را در کارنامهاش داشته و معمولا هم اين شکستها در جايي بوده که طرف ديده نميتواند از استارتآپش پول دربياورد و بالاخره هم ايدهاش را کنار گذاشته است. اين افق ديدي که از آن صحبت ميکنيد، چه بود که دو سال تيم را سر پا نگه داشت بدون اينکه درآمد خاصي داشته باشد.
لنگرودي: اتفاقي که افتاد، مسيري بود که در طول آن رشد ميکرديم. منهاي ايام جشنواره، دو سال پيش که تازه کارمان را شروع کرده بوديم و به خاطر شرايط خاص جشنواره بازديدکننده زيادي داشتيم، ما در اين مدت توانستيم تعداد بازديدکنندگان را از روزي 2 هزار نفر به روزي 20 هزار نفر برسانيم. مسير رشد خيلي مهم است و اتفاقاتي که داشت براي ما ميافتاد، اميدوار نگهمان ميداشت که داريم کارمان را درست انجام ميدهيم و فعاليتهايمان تا اينجا موفقيتآميز بوده است. البته سرعت رشدمان کم بود چون هيچکدام از اعضاي تيم به صورت تماموقت کار نميکرد. اما الان مدتي است که تماموقت کار ميکنيم و کار برايمان جديتر شده است و اميدواريم طي چند ماه آينده شاکله اصلي آن شبکه اجتماعي هم درست بشود و ما وارد پروسه جذب سرمايهگذار حرفهاي بشويم. البته باز هم به سوددهي سايت در اين برهه فکر نميکنيم و افق ديدمان اين است که سايت طي دو سال آينده به سوددهي برسد.
فرايند تيمسازي براي اين استارتآپ چطور اتفاق افتاد؟ مهمترين چالشي که براي کنار هم قرار دادن اين آدمها داشتيد، چه بود؟
سليماني: به هر حال مچ کردن اعضاي گروه با هم تا حدودي سخت بود چون هر کدام از ما کار خودمان را به صورت نيمهوقت انجام ميداديم و در طول هفته همديگر را نميديديم. البته با هم در ارتباط بوديم و گاهي جلساتي ميگذاشتيم که بتوانيم يکسري چالشها را برطرف و براي آينده برنامهريزي بکنيم. ولي در کل کار سختي بود و بيشتر بخش مديريتي کار با آقاي لنگرودي بود.
لنگرودي: کلا ما تا وقتي که وارد ستاک بشويم، معضل بزرگي داشتيم و آن هم اين بود که هر کدام از ما در خانه خودمان کار ميکرديم و سلام سينما با اينکه سايت پربازديدي بود، دفتري نداشت و اينطور نبود که همه ما يک جا جمع بشويم و با هم کار کنيم و اين خيلي سخت بود.
راسخ: اصلا به ذهن کسي نميرسيد گروهي که سايت را ميگرداند، يکسري جوان باشند که هر کدام در خانه خودشان کار ميکنند.
لنگرودي: بله، حتي در بعضي جلساتي که داشتيم، به ما ميگفتند "خب، بالاخره کي پشت سايتتان است؟!" يک بار با يکي از نهادهاي سينمايي جلسه داشتيم و در اين جلسه سه بار گفتند "حالا بگوييد کي پشت سايت است!" واقعا باورشان نميشد ما چهارتا جوان هستيم که در خانه کار ميکنيم. اين مشکلات بود تا اينکه بالاخره وارد ستاک شديم.
راسخ: البته يکسري سختيهاي ديگر هم وجود داشت. بالاخره هر کاري بالا و پايينهاي خودش را دارد. گاهي پيش ميآمد که نااميد ميشديم و يکي از عوامل اصلياش همين دور بودن از هم بود. گاهي به خودمان ميگفتيم چرا الکي داريم زحمت ميکشيم و زور ميزنيم. همين بحث پول که شما اشاره کرديد، هم به هر حال مطرح بود. اين سياهيها وجود داشت. حتي فکر کرديم که برويم کار را به سرمايهگذار نشان بدهيم، اما بعد ميگفتيم خب چه چيزي را بايد نشانش بدهيم! يکسري گپها و نقايص وجود داشت که نميدانستيم بايد براي رفعش چکار بکنيم تا تابستان پارسال که با ستاک آشنا شديم.
لنگرودي: آقاي راسخ دانشجوي دانشگاه شريف هستند و زمينه آشنايي و ورود ما به ستاک هم از طريق ايشان فراهم شد. پارسال وارد ستاک شديم و از آن موقع کار جديتر شد.
کارتان را براي ورود به شتابدهنده، فقط به ستاک ارائه کرده بوديد؟ در آن زمان چه نقدهايي به طرحتان وارد شد؟
لنگرودي: ما طرحمان را هم به شتابدهنده دانشگاه شريف و هم دانشگاه تهران ارائه کرديم. براي هر دو جا هم پاورپوينتي از کاري که انجام داده بوديم و پيشرفتهايي که در اين مدت داشتيم، آماده کرده بوديم. برآوردهاي مالي و... را هم ارائه کرديم و در هر دو شتابدهنده پذيرفته شديم و بالاخره ستاک را انتخاب کرديم. يکي از اتفاقات خوبي که در ستاک ميافتد، اين است که علاوه بر منتورهايي که هستند و کارها را بررسي ميکنند، هر دو هفته يک بار تعدادي سرمايهگذار هم از بيرون دانشگاه ميآيند و کارها را ميبينند و نظر ميدهند. دقيقا در اين مراحل بود که ما اصلا فهميديم مدل درآمدزاييمان بايد چطور باشد يا اينکه بيزينسمان را چطور تعريف کنيم و... يکي از ضعفهايي که آن موقع داشتيم اين بود که مدام ميگفتيم ميخواهيم از فلان و فلان و فلان موردي که روي سايت هست، پول دربياوريم در حالي که سرمايهگذارهاي حرفهاي مدام ميگفتند چرا روي فلان نقطه فوکوس نميکنيد. اينها يکسري تجربههاي بيزينسي و تجاري بود که ما نداشتيم يا درست بلد نبوديم. بنابراين پلن تجاريمان به مرور زمان و با گرفتن اين بازخوردها پختهتر شد و اين پختهتر شدن باعث شد برنامهاي که قرار است بر اساس آن پيش برويم، مشخصتر شود. آدمهايي که ميخواهيم با آنها براي اين کار صحبت کنيم هم مشخص شدهاند.
کمي جزئيتر در اين مورد توضيح ميدهيد؟ چه ايدههايي داشتيد که فکر ميکرديد جذاب است و حسابي ميگيرد ولي سرمايهگذار با آنها مخالف بود يا از وقتي وارد شتابدهنده شديد به اين نتيجه رسيديد که جواب نميدهند؟
لنگرودي: ما احساس ميکرديم از پنج، شش موردي که روي سايت داشتيم، ميتوانيم پول دربياوريم و همه آن ايدهها را اجرا کنيم و... اما مهمترين انتقادي که به ما ميشد، اين بود که از هشت مدل نميشود پول درآورد بلکه بايد يک مورد را براي خودتان تعيين کنيد. ما فکر ميکرديم مثل IMDb ميتوانيم از - مثلا - هشت جا پول دربياوريم! اما به ما ميگفتند شما استارتآپي هستيد ولي IMDb سي سال است که دارد در اين حوزه کار ميکند. بنابراين تمرکز ذهنيتان را روي يک مدل درآمدزايي بگذاريد و بر اساس آن جلو برويد. ممکن است در آينده مدلهاي ديگر هم به کار اضافه شود، ولي فعلا مساله اصلي، پيدا کردن آن مدل اصلي است. بنابراين مهمترين چيزي که به آن رسيديم، اين بود که آنچه در حال حاضر حتي برايش هزينه کرده و آن را طراحي کردهايم، ممکن است به کارمان ضربه بزند و اينکه واقعا لازم است روي يک مدل درآمدزايي مشخص فکر کنيم. يکي ديگر از خوبيهايي که شتابدهنده براي ما داشت، جدا از اينکه اعضاي تيم را دور هم جمع کرد، اين بود که ما با تيمهاي ديگر آشنا شديم، چالشهاي پيشروي آنها را ديديم و اين مساله به رفع چالشهايي که براي ما به وجود آمده بود، بسيار کمک کرد. در شتابدهنده اين امکان وجود دارد که با اعضاي تيمهاي ديگر مشورت کنيد و ببينيد که در جلسات آنها با سرمايهگذارهايشان چه مطالبي مطرح شده است و... به همين خاطر هم است که من معتقدم حضور در شتابدهنده خيلي بهتر از اين بود که براي خودمان دفتري جدا داشته باشيم.
خانم جعفري، اعضاي اغلب استارتآپهايي که تا الان ديده و با آنها صحبت کردهام، آقا بودهاند. ميتوانم بگويم طي شش ماه اخير شما اولين خانمي هستيد که ميبينم در اين زمينه فعاليت دارد. به نظرتان چرا خانمها حضور کمرنگتري در فضاي استارتآپ دارند؟
جعفري: تيمهايي هستند که يک عضو خانم داشته باشند ولي واقعا تعداد خانمها کم است. خود من هم که تازه وارد کار شده بودم، با خودم ميگفتم چرا در شتابدهنده اغلب اعضا آقا هستند و خانمها حضور ندارند. به نظرم يکي از مسائلي که باعث ميشود حضور خانمها کمرنگ شود، اين است که کارهاي استارتآپي خيلي وقت ميگيرد طوري که ما معمولا شبها آخر وقت ميتوانيم به خانه برگرديم. خيلي از خانمها هم - بهخصوص در ابتداي کارشان - سعي ميکنند کاري را شروع بکنند که امنيت بيشتري از نظر شغلي داشته باشند و حقوقي بگيرند و...
اينطور نيست که در اين فضا آقايان خيلي حضور خانمها را جدي نگيرند؟
جعفري: نه، حداقل که بين ما چنين چيزي نبوده است.
لنگرودي: من فکر ميکنم جز اين مساله که خانم جعفري اشاره کردند، علتهاي ديگري هم وجود دارد، از جمله اينکه در حوزه استارتآپ کار روي برنامهنويسي استوار است و اين مساله اهميت زيادي دارد. معمولا برنامهنويسهاي آقا از خانمها قويترند و به طور کلي تعدادشان هم بيشتر است. اين مساله در مورد رشتههاي فني هم صدق ميکند که اگرچه در کل تعداد خانمهاي دانشجو بيشتر است، اما در دانشکدههاي فني اکثريت با مردهاست. اين چيزي که خدمتتان عرض ميکنم، کلکل معمول بين خانمها و آقايان نيست. تيم ما در حال حاضر دو برنامهنويس خانم دارد ولي کلا تعداد دانشجوهاي آقا در رشتههاي فني بيشتر است.
راسخ: من فکر ميکنم در کل خانمها کارهاي سبک را بيشتر دوست دارند. يکي از بديهاي استارتآپ اين است که در آن قطعيتي وجود ندارد. مثلا نميتوانيم بگوييم که دقيقا سه ماه بعد در چه مرحلهاي هستيم و اين گم بودن و مشخص نبودن شايد براي خانمها سختتر از آقايان باشد.
دقيقا منظورتان از کار سبک چيست؟
راسخ: اينکه وضعيت کار مشخص باشد و بدانند که آخر ماه چقدر درآمد دارند، حالا چه کم و چه زياد. البته خانمهايي هم هستند که در اين فضا کار ميکنند، مثل خود خانم جعفري که خيلي هم وقت ميگذارند يا تيمي که بهتازگي در ستاک شروع به فعاليت کرده و همه اعضايش خانم هستند. آقايان شايد کمتر کارمند بودن را دوست داشته باشند.
به بحث کار تماموقت و نيمهوقت اشاره کرديد. ميخواهم بدانم که اساسا ميشود يک استارتآپ را به صورت پارهوقت راه انداخت و به موفقيت رسيد؟ و چه شد که شما احساس کرديد ديگر زمانش رسيده است به صورت تماموقت روي سايت سلام سينما کار کنيد.
لنگرودي: منظورم من از اينکه نيمهوقت بوديم، اين نبود که به اندازه کافي وقت نميگذاشتيم يا به اندازه کار نيمهوقت روي آن وقت ميگذاشتيم. مساله اين بود که ما شغلي داشتيم که صبح تا بعد از ظهر بايد آن را انجام ميداديم و در کنارش به اين کار ميرسيديم. خود من تا حدود ساعت چهار و پنج بعد از ظهر سر کار بودم و بعد از آن تا سه نصفشب روي سلام سينما کار ميکردم. اين مساله فشار روحي زيادي وارد ميکند. الان نزديک دو سال است که من شبها کمتر از چهار ساعت ميخوابم و اين کمکم آدم را فرسوده ميکند. فرسودگي هم فقط اين نيست که شما از نظر فکري فرسوده و خسته شويد، بلکه کمکم ميبينيد که ذهنتان خلاقيتش را از دست داده يا کمتر از گذشته خلاق و فعال است. همه ما به اندازه کار تماموقت براي سلام سينما وقت ميگذاشتيم ولي کنارش کار ديگري هم داشتيم و متوجه شديم که اين به کار ضربه ميزند. پارهوقت بودن به اين معنا باعث شده بود که ما کمتر همديگر را ببينيم و وقتي اعضاي تيم خيلي هم را نميبينند، نميتوانند آن احساس تيم بودن را تمام و کمال داشته باشند. بنابراين تصميم گرفتيم حدود هفت، هشت ماه به صورت تماموقت روي سايتي که طي دو سال آن را به اين مرحله رساندهايم، وقت بگذاريم و ببينيم که به نتيجه ميرسد يا نه. چون اگر الان اين وقت را نگذاريم و کار شکست بخورد، ممکن است هميشه افسوس بخوريم که چرا تمام انرژيمان را روي آن نگذاشتيم.
چند ماه از اين هفت، هشت ماه گذشته است؟
لنگرودي: از وقتي وارد مرکز محاسبات شديم؛ حدود سه هفته.
راسخ: مشکل ديگري که کار نيمهوقت بهخصوص براي بخش فني ايجاد ميکند، اين است که کار ما در اين بخش معمولا انفرادي نيست بلکه به همديگر مربوط است و اگر همديگر را نبينيم کارمان به تعويق ميافتد و طبيعي است که اين به پروژه ضربه ميزند. همان زماني که به صورت نيمهوقت کار ميکرديم، ميديديم پنجشنبهها که دور هم جمع ميشويم، کارمان بازخورد بيشتري دارد و سريعتر جلو ميرود.
به عنوان يک تيم جوان استارتآپي چه دغدغهاي داريد که فکر ميکنيد مسئولان ميتوانند آن را برطرف کنند؟
لنگرودي: حمايت ميخواهيم.
حمايت واژهاي کلي است. منظورتان حمايت معنوي است يا مادي يا...
لنگرودي: يکي از چيزهايي که حداقل براي ما آزاردهنده است، اين است که کلا نميداني براي اين کار بايد چه مجوزهايي بگيري و از کجا. يک مجوز ميگيري، بعد ميگويند بايد فلان مجوز را هم داشته باشيد. خيلي جاها ميگويند بايد شرکت ثبت کنيد و اصلا نميدانند که فضاي استارتآپ چطوري است و در اين سطحي که ما هستيم امکان ثبت شرکت برايمان نيست و...
شايد اين مساله به اين خاطر است که قوانين خاصي براي فضاي استارتآپ تعريف نشده و اين فضا هنوز آنطور که بايد و شايد به رسميت شناخته نشده است.
لنگرودي: در اينکه يکي از دغدغههاي اصلي دولت استارتآپها هستند هيچ بحثي وجود ندارد ولي فقط يکي از سازمانهاي آن در اين زمينه مسئوليت را دارد که در آن سازمان، دانشبنيان شدن بسيار سخت است! يعني شما با مراجعه به سايت اين سازمان محال است بتوانيد بفهميد که دقيقا بايد چه مراحلي را طي کنيد. يا با مراجعه به سايت صندوق نوآوري و شکوفايي امکان ندارد که متوجه شويد براي گرفتن وام دقيقا بايد چه اقداماتي انجام دهيد و... و حتما بايد با يکي مشورت کنيد که خودش حداقل يک بار اين مسير را طي کرده است. واقعا يکي از خوششانسيهاي ما اين بود که يکي از استادانمان در دانشگاه شريف مدير يکي از سازمانهايي بود که به مجوزش براي کار نياز داشتيم. البته بعدش هم فهميديم که بايد از جاي ديگري مجوز بگيريم و ايشان کمکمان کردند و يکسري از مشکلات ما رفع شد.
به کساني که تازه ميخواهند وارد فضاي استارتآپ شوند چه توصيهاي داريد؟
لنگرودي: اينکه دنبال ايدههاي خيلي بزرگ نباشند. عموما ايدههاي خيلي بزرگ به دولت ارتباط دارند و اين باعث يکسري درگيريها ميشود چون به هر حال چالشهايي در ارتباط گرفتن با دولت وجود دارد و...
منبع: مجله دانش بنیان
ارسال به دوستان